13

13

13

من متولد
سیزدهمین
روز یکی از ماه های یکی از
سال های خدا هستم
از تاریخ تولد که بگذریم
مجموع اعداد شماره شناسنامه من می شود
سیزده
و همین طور تعداد حروف اسم و فامیلم
و ...
من که از 13 جز خیر چیزی ندیدم ...
و با افتخار می نویسم
من خود آن سیزده ام ...

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل سیزده» ثبت شده است

شاعرم !!!

يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۵۹ ب.ظ

سلام و ادب و احترام
نمی دونم بعد این مدت نبودن از کجا باید شروع کنم و چی باید بگم ...
پس هیچی نمی گم!!!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
گرگ و بره
پیغمبر بدون معجزه قرن حاضرم!
چوپان گرگ های بره نمای معاصرم!

هر چند عالمی به من ایمان سپرده اند،
من خود گواه محکم اینم که کافرم!

فرعونیان و ساحران همه تسلیم من شدند،
ایمان نیاورید به دینم که ساحرم!

بی حس شدم و درد به من کارگر نشد!
تفسیر آن میان مردم دنیاست : "صابرم"

از عجز مفرط است که خلوت گزیده ام!
صحبت میان مردم دنیاست : قادرم...

من از درون تجسم ابلیس اعظمم!
قدیسه ی مبارک عیساست ظاهرم!

من از ازل به آینه ها خو گرفته ام
پس سنگ خوردن و شکستن بیجاست آخرم

این حرف ها برای کسی نان نمی شود!
سوء تفاهم درونی دلهاست : شاعرم!!!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت : فعلا هیچ شاید بعدا...

تا اطلاع ثانوی تمدید شد پائیز

پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ

سرنوشت :

سلام ، ادب ، احترام و دلتنگی

خیلی وقته سیزده به روز نشده ...

از محرم و صفر گرفته تا کربلا و مشهد و تا کار و تحصیل (خدائیش این آخری بی تقصیره) وقتم را پر کرده بود اساسی

اما از اون جایی که این پائیز برای من یکی از خاطره انگیز ترین فصل های عمرم بود من تا اطلاع ثانوی آن را تمدید کردم ...

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


تا اطلاع ثانوی تمدید شد پاییز

تنها به جرم عاشقی تحریم شد پاییز


با یک سلام سرخ آغاز عجیبی داشت

با یک سلام زرد هم تکمیل شد پاییز


پائیز یا پاییز؟! این هم عالمی دارد

هم عشق هم نفرت! ببین تردید شد پاییز!


آمد، رسید و خواب های سرد دی ماهی

در این میان زیبایی تغییر شد پاییز


وقتی تو بودی فصل ها کلا بهاری بود

با رفتنت هم عاقبت تشدید شد پاییز


پاییز

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت :

1. تقدیر و تشکر از همه دوستانی که با وجود نیم تعطیل بودن سیزده باز هم کلیک رنجه می فرمودند

2. دلتنگی شدید برای بسیاری از دوستان که نمی دونم یهو چرا دیگه نیستند (اسم نمی برم کسی از قلم نیوفته)

3. به نظرم "پائیز بی نهایت مضامین زیبا و پاک داره برای کار کردن و اتفاقا این غزل هم خیلی دیگه جای کار داشت اما به نظرم آدم یا باید حق یه مضمون را ادا کنه یا اصلا واردش نشه که حداقل برای دیگران دست نخورده بمونه .

4. نکته عکس را فهمیدید ؟

باز این چه شورش است که در خلق آدم است...

شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ


سرنوشت :

بنا بود این غزل برای ایام دهه اول ذیحجه منتشر بشه اما جای همه شما خالی عرفه صحن گوهرشاد ...

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

باز این چه شورش است

دارد نوای قافله از دور می رسد

یک قافله به وسعت یک نور می رسد


"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"

دارد دمی ز سمت دم صور می رسد!


سی شب گذشته، ده شب دیگر اضافه شد!*

موساست یا حسین که از طور می رسد؟


"لشگر ز دیو و دد همه سیراب و" بازهم

انگار لشگری دگر از گور می رسد!


"ارباب ما معلم عیسی بن مریم است"

حر زنده شد اگر چه که از گور می رسد!


یا حضرت حسین سلیمان کربلا

جن و ملک به لشگر تو، مور، می رسد!


اما تو آمدی که خودت را فدا کنی!

کی نوبتی به جن و به آن مور می رسد؟


شش ماهه ای که در بغلم آب می خورد...

امشب بساط روضه ما جور می رسد!**

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

* "وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً" (اعراف 142)


** این غزل و خصوصا این بیت ناقابل تقدیم به ساحت با عظمت شش ماهه حسین (ع) و نذر سلامتی خواهرزاده ام که باعث خلق این بیت شد (اولین باری که خواهرزاده ام در بغل من و از دست من آب خورد دقیقا شب تولد شش ماهگیش بود ، همون شبی که هیئت ما روضه حضرت علی اصغر (ع)... اون شب چه بر سر من رفت بماند ... اما امان از آنچه بر سر اربابمان رفت)

لا یوم

پائیز...

چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۴:۴۸ ب.ظ


سرنوشت :

سلام و ادب و احترام و دیگر هیچ

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پائیز


این روزها باید فقط پائیز باشی!

روباه یا گرگ درنده نیز باشی!


وقتی همه چاقو صفت مشغول کارند،

خوب چاره ای هم نیست باید تیز باشی!


باید بترسند از تو تا سالم بمانی!

باید برای کودکان چون جیز باشی!


چیزی بدون چیز پابرجا نمانده!

این را نفهمیدم که باید چیز باشی!


از دشمنت که هیچ بگریزی ز یاران!

مانند ماهی های دریا لیز باشی


باید در این خمپاره باران تباهی

هر لحظه آماده برای خیز باشی!


وقتی بزرگان در مظان اتهام اند

بهتر که در بین بزرگان ریز باشی!


فردا نوای "قِف"* تو را خواهد نگه داشت

ای وای اگر امروز پشت میز باشی!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت

* " وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ " (الصافات آیه 24)

+ دعای خیر و التماس دعا

قطار...

يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۳۰ ق.ظ

سرنوشت :

سلام

جالبه بدونید من شغلم اینترنته ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه من توزیع کننده اینترنتم...

کجاش جالبه ؟؟؟

اینکه شغلم اینترنته و این چند وقت فرصت نکردم سیزده را آپ کنم !!!

با پوزش فراوان به خاطر نبودن ها ، سر نزدن ها و تائید نشدن نظرات یک غزل تقدیم می کنم ...

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

قطار

خوب است که معشوق قمر داشته باشد

البته به شرطی که ثمر داشته باشد!


دربان و وزیر و خدم شاه چه حاصل؟

در معرکه باید که نفر داشته باشد!


عاشق که ز معشوق بریده است تمام است

معشوق نباید که خبر داشته باشد!*


Ghelyan

دودی که ز قلیان زده بیرون همه آه است!

ای کاش که این آه اثر داشته باشد!


ارث پدری جز غم هجران و جفا نیست!

"حیف است ز یوسف که پسر داشته باشد!"**


از جنس منی، دشمن من! این عجبی نیست!

من مثل درختم که تبر داشته باشد!


بعد از تو دلم هیچ کجا بند نمی شد

مانند قطاری که سفر داشته باشد!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

* اشاره به مصرع استاد فاضل نظری :

"چاره معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست"


** اصلا داستان شروع این غزل از این مصرع شروع شد

این مصرع در غزلی تحت همین عنوان که از استاد محمد علی مجاهدی هست در آیات غمزه منتشر شد ...

و من بعد از خوندنش به فکر فرو رفتم که چه دلیل دیگری میشه برای این مصرع آورد که نتیجه این شد.

پیشاپیش از استاد به خاطر دستکاری شعر زیباشون معذرت می خوام .


و راستی میلاد ولی نعمت مادی و معنویمان مبارک ...

امام رضا (ع)


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بعدا نوشت :
و بعد از انتشار این غزل فهمیدم امروز و روز میلاد امام هشتم (ع) هشتمین غزل سیزده منتشر شد...


دیوان دیوانه !!!

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۰۵ ب.ظ

سرنوشت :
سلام دوستان خوبم

میدونم که معمولا غزل هایی که بر اساس یک مصرع یا بیت خاص شکل می گیرند و رسالتشون فقط آوردن اون مصرع ، یا بیت خاص باشه زیاد جالب از آب در نمیان ولی این غزل داستان داره :

قضیه بر میگرده به اون موقعی که من واقعا بدون رعایت ردیف و قافیه و وزن گاها کلماتی به هم میبافتم ، (البته واقعا الان هم ادعایی در این زمینه ندارم)

اون موقع (به خیال خودم) غزلی نوشتم که از نظر محتوایی خیلی به خودم چسبید ...

"یک شاعر دلشکسته دیوانه شده"

یا

"دیوان شده بود شعرهایش اما

دیوانه کسی بود که دیوانه شده"

یا

"از بس که غزل سرود شاعری یادش رفت"

از اون مصرع ها و ابیاتی بود که با تمام ناشی گری وقتی در اون شعر اومد خودم و البته چندتا از دوستانم را کیفور کرد .

چندی پیش تصمیم گرفتم اون شعر را تصحیح کنم که از بس داغون بود نشد !!!

بنابراین تصمیم گرفتم با هدف هدر نرفتن ترکیب های اون شعر غزلی بر اساس قافیه "دیوانه" بنویسم که حاصل غزلی شد که در ادامه می آید :

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

divane-divane-13

از رفتن اوست خانه ویرانه شده،

دلها که شکست عشق بی خانه شده!


من او شده بودم، او دلش با دگری!

دل با من و او چقدر بیگانه شده!


سرتیتر خبرهای همه این حرف است:

یک شاعر دلشکسته دیوانه شده!


از بس که غزل سرود شاعری یادش رفت!

از بس که غزل سرود فرزانه شده!


دیوان شده بود شعرهایش اما،

دیوان کسی بود که دیوانه شده!!!


برگشت بدون معذرت، بی خواهش!

حالاست که وقت عفو مردانه شده!

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت :

واقعا دست من نیست که آخر هر مصرع یا بیتی علامت تعجب میاد خوب لابد تعجب هم داره !

دعا کنید این حیرانی ما هم بهتر بشه !!!

امیدوارم روزنامه جام جم ما را بابت دستکاری صفحه اولش عفو کنه و کار به شکایت و دادگاه و ... نکشه !!!

راستی دوستان دلنوشته های سیزده را فراموش نکنید سر بزنید ...

یاعلی

راز عشق ...

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۰ ق.ظ

سرنوشت ...

سلام و عرض ادب و احترام

طاعات و عبادات قبول

اول و مثل همیشه تشکر از لطف همه به خصوص قدم رنجه استاد اصغر عظیمی مهر و استاد حسن بیاتانی و همه دوستان که می ترسم با اسم بردن کسی از قلم بیفته

دوم بالاخره ماه مبارک رمضان باعث شد کمی فراغت پیدا بشه و دستی به ظاهر وب بکشم و سربرگش را اختصاصی کنم اگر در موردش نظری دارید بفرمائید

سوم از اون جایی که قرار گذاشتم این وب بیشتر دفتر مجازی شعرهام باشه علی رغم اینکه هرروز سر می زنم دیر به دیر آپ می کنم بنابراین تصمیم گرفتم صفحه ای به نام "دلنوشته های سیزده" ایجاد کنم و اونجا را بیشتر آپ کنم زین پس سعی می کنم اون صفحه زودتر آپ بشه که شرمنده دوستانی که پیگیر سیزده هستند هم نباشم

چهارم در پست قبل به بی پلاک عزیز قول دادم غزل بعدی "تقدیر وقتی مهر شد سخت است تغییرش" باشه اما متاسفانه یکی دو بیت اون غزل هنوز آماده نیست و فعلا غزل "راز عشق" را تقدیم می کنم :

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

baran-barf


این راز چو عشق است که در حرف نگنجد

این اشک فراق است که در ظرف نگنجد


رازی ست میان من و باران و تو عشق

این راز لطیف است به صد برف نگنجد


آموخته ام عشق نه فعل است نه مفعول!!!

عاشق شدن آن است که در صرف نگنجد!


عاشق شدن آن است که معشوق تو باشی!

این است که هر قدر شود قلب بشر ژرف نگنجد!


رازی که غریب است میان سَرِ نی تا سر محمل

این راز چو عشق است که در حرف نگنجد...


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت :

دوستان پس دیگه سفارش نکنم اگر به ما سر زدید و صفحه اول آپ نشده بود به صفحه "دلنوشته های سیزده" مراجعه کنید

راستی پیشاپیش عید سعید فطر مبارک...

التماس دعا

eid-fetr

یا علی انت الصراط المستقیم ...

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۹ ب.ظ

سرنوشت :

سلام و ادب و احترام

+ شرمندگی از این همه لطف و محبت و مهربانی

غزلی به مناسبت ماه رمضان تقدیم می کنم که البته خودم می دونم خیلی جای کار داره بنابراین ممکنه این غزل تصحیح بشه ...

البته اشکالی نداره اینم برا خودش سبکی خواهد شد تصحیح آنلاین ...


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

Ya Ali


از گلو تا آسمان داریم آهی مستقیم

هر که کج رفته است برگردد به راهی مستقیم


گفت احمد "یاعلی انت الصراط المستقیم"

بی علی در قعر صد چاهیم چاهی مستقیم


زندگی هامان شده الاکلنگ راه و چاه

گاه بی راهه بپیمائیم گاهی مستقیم


گفت آن پیر خمینی راه قدس از کربلاست

قم - مشهد ، کربلا تا قدس راهی مستقیم


هیچ ماهی راه جنت اینقدر آسان نبود

ماه روزه رو به جنت هست ماهی مستقیم


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت

این روزها دعا برای فرج را فراموش نکنیم

به گمانم یک "اللهم عجل لولیک الفرج" گفتن موقع افطار زیاد سخت نباشد

+ نقیضه عباس احمدی بر غزل "بهتر است" استاد فاضل نظری هم به پست قبلی اضافه شد . پیشنهاد می کنم حتما بخوانید ...

التماس دعا

یاعلی

فرق است بین حافظ و این شعر بی سامان ...

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۰۳ ب.ظ


سرنوشت :

اول : باز هم تشکر از لطف همه دوستان

دوم : مصرع آخر غزل قبلی تصحیح شد

سوم : تقدیم غزل جدید :

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

حافظ


دلگیرم از مردم از این دنیای بی وجدان

از این همه زشتی از این آزادی زندان


من با جهان و مردم آن فرق ها دارم

فرق است بین حافظ و این شعر بی سامان


من خواب دیدم یوسفم مانده ست در تعبیر!

یعنی چه از امروز دیگر قحطی انسان؟!


بیچاره عیسایی که محکوم به بودن شد!

بیچاره تر خضر است با آن عمر جاویدان!!


آن گونه که دل کندم از تو آسمان بارید...

امشب منم بی یاد تو، آن کوچه و باران


وقتی تو رفتی روز بود انگار، یادم نیست!

حالا دگر من ماندم و شب های بی پایان ...

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت :

اول : داریم میرسیم به نیمه شعبان و من هر لحظه دلم بیشتر می گیرد!

خودتان را بگذارید جای امام زمان (عج) اگر کسی به بهانه تولد شما کاری بکند که شما دوست ندارید شاد می شوید یا غمگین ؟

دوم : چون مطمئنم اکثر دوستانی که به سیزده سر میزنند جوانند پس

روزمان مبارک

ارباب به حق جوونت ما را دریاب ...

milad hazrate ali akbar

چایی بین راهی ...

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۶ ب.ظ

سرنوشت :


سلام

راستش خودم فکر نمی کردم وبلاگ ناقابلم در اولین روزهای افتتاحش 113 بازدید کننده و بالغ بر 350 تا بازدید داشته باشه (به تعداد بازدید کننده ها دقت کردید صد و ((سیزده)) نفر !!!) از الطاف همه دوستان متشکرم

دیشب نصفه شب یه غزل دست و پا شکسته نوشتم که تقدیم می کنم :

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چای بین راهی

قصه های دوره ما قصه هایی دیگرند

این برادرها که ما داریم گرگم می درند!


یوسف دوران ما ناز زلیخا می کشد!

غالبا اینجا به کرمان زیره ها را می برند!


دیگر اینجا نیست چوپان دروغی البته

کذب را بهتر ز هر حرف درستی می خرند!


ریزعلی را یاد داری قهرمان قصه بود

قهرمانان زودتر از ذهن مردم می پرند!


لیلی و مجنون قصه رفته اند از یادها

غالبا اینجا همه دارا و سارا می خرند!


رفتن تو بی صدا و ناگهانی بود مثل صاعقه

صاعقه هایی که بی رعدند حتما بدترند!


شعرهایم گرچه استادانه و محکم نبود

گاه گاهی چای های بین راهی بهترند!!!

خسته باشی چای های بین راهی بهترند!!!***

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت 1 :

این همه اشاره به شعرهای استاد فاضل نظری را بگذارید پای علاقه قلبی به ایشان

و این همه علامت فخیمه ((!)) را بگذارید پای غرق شدن در اشعار استاد اصغر عظیمی مهر


پانوشت 2 :

امروز شهادت امام موسی کاظم (ع) هم هست

امسال یک بیت شعر این شهادت را برایم عجیب عوض کرد :

Shahadat Emam Kazem


* بعدا نوشت :

ناگهان فکر این که چه وقت چای بین راهی بهتر است برآنم داشت خستگی را بهانه کنم ...