قطار...
سرنوشت :
سلام
جالبه بدونید من شغلم اینترنته ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه من توزیع کننده اینترنتم...
کجاش جالبه ؟؟؟
اینکه شغلم اینترنته و این چند وقت فرصت نکردم سیزده را آپ کنم !!!
با پوزش فراوان به خاطر نبودن ها ، سر نزدن ها و تائید نشدن نظرات یک غزل تقدیم می کنم ...
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوب است که معشوق قمر داشته باشد
البته به شرطی که ثمر داشته باشد!
دربان و وزیر و خدم شاه چه حاصل؟
در معرکه باید که نفر داشته باشد!
عاشق که ز معشوق بریده است تمام است
معشوق نباید که خبر داشته باشد!*
دودی که ز قلیان زده بیرون همه آه است!
ای کاش که این آه اثر داشته باشد!
ارث پدری جز غم هجران و جفا نیست!
"حیف است ز یوسف که پسر داشته باشد!"**
از جنس منی، دشمن من! این عجبی نیست!
من مثل درختم که تبر داشته باشد!
بعد از تو دلم هیچ کجا بند نمی شد
مانند قطاری که سفر داشته باشد!
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* اشاره به مصرع استاد فاضل نظری :
"چاره معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست"
** اصلا داستان شروع این غزل از این مصرع شروع شد
این مصرع در غزلی تحت همین عنوان که از استاد محمد علی مجاهدی هست در آیات غمزه منتشر شد ...
و من بعد از خوندنش به فکر فرو رفتم که چه دلیل دیگری میشه برای این مصرع آورد که نتیجه این شد.
پیشاپیش از استاد به خاطر دستکاری شعر زیباشون معذرت می خوام .
و راستی میلاد ولی نعمت مادی و معنویمان مبارک ...
بعدا نوشت :
و بعد از انتشار این غزل فهمیدم امروز و روز میلاد امام هشتم (ع) هشتمین غزل سیزده منتشر شد...
غزل زیبایی بود مخصوصا اون بیت قلیان محشر بود...
بابت کارتون و به روز نکردنتون هم باید گفت: کوزه گر از کوزه شکسته آب میخورد.
و بس