چایی بین راهی ...
سرنوشت :
سلام
راستش خودم فکر نمی کردم وبلاگ ناقابلم در اولین روزهای افتتاحش 113 بازدید کننده و بالغ بر 350 تا بازدید داشته باشه (به تعداد بازدید کننده ها دقت کردید صد و ((سیزده)) نفر !!!) از الطاف همه دوستان متشکرم
دیشب نصفه شب یه غزل دست و پا شکسته نوشتم که تقدیم می کنم :
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قصه های دوره ما قصه هایی دیگرند
این برادرها که ما داریم گرگم می درند!
یوسف دوران ما ناز زلیخا می کشد!
غالبا اینجا به کرمان زیره ها را می برند!
دیگر اینجا نیست چوپان دروغی البته
کذب را بهتر ز هر حرف درستی می خرند!
ریزعلی را یاد داری قهرمان قصه بود
قهرمانان زودتر از ذهن مردم می پرند!
لیلی و مجنون قصه رفته اند از یادها
غالبا اینجا همه دارا و سارا می خرند!
رفتن تو بی صدا و ناگهانی بود مثل صاعقه
صاعقه هایی که بی رعدند حتما بدترند!
شعرهایم گرچه استادانه و محکم نبود
گاه گاهی چای های بین راهی بهترند!!!
خسته باشی چای های بین راهی بهترند!!!***
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پانوشت 1 :
این همه اشاره به شعرهای استاد فاضل نظری را بگذارید پای علاقه قلبی به ایشان
و این همه علامت فخیمه ((!)) را بگذارید پای غرق شدن در اشعار استاد اصغر عظیمی مهر
پانوشت 2 :
امروز شهادت امام موسی کاظم (ع) هم هست
امسال یک بیت شعر این شهادت را برایم عجیب عوض کرد :
* بعدا نوشت :
ناگهان فکر این که چه وقت چای بین راهی بهتر است برآنم داشت خستگی را بهانه کنم ...